کوثر جاری
مطهره پیوسته
رسول خدا ص)، پیش از حضرت زهرا س)، فرزندانی به نام عبدالله و قاسم داشت که در کودکی از دنیا رفتند. به همان اندازه که پیامبر و خدیجه از آن مرگ در غم و اندوه فرو می رفتند، دشمنانشان خشنود می شدند و گاه آن حضرت را «ابتر»؛ یعنی بی فرزند می خواندند.۱ در مقابل، خدا به پیامبرش بشارت داد که خیرات و خوبی های بسیاری به تو عطا خواهیم کرد و در پاسخ به دشمنان، سوره کوثر را نازل کرد و فرمود: «[ای محمد!] ما کوثر را به تو دادیم. پس برای خدا نماز بگزار و قربانی کن! به درستی که دشمن تو ابتر و بی فرزند خواهد شد؛ نه تو».
رسول اکرم ص)، از مردان عصر جاهلیت نبود و مثل آنها نمی اندیشید که از وجود دختر اظهار شرم کند و از شدت خشم، مادر بی گناه وی را به باد دشنام و ستیزه گیرد و از مردم دوری جوید.۲ حضرت محمد ص)، برانگیخته شده بود تا با افکار پوچ و نادرست مردم که برای زنان ارزشی قائل نبودند و آنان را جزو جامعه به شمار نمی آوردند و دختران بی گناه را زنده به گور می کردند، مبارزه کند و به آنها بفهماند که زن نیز یکی از اعضای حساس و مهم اجتماع است و مسئولیت و وظیفه بسیار سنگین و بزرگی دارد. خداوند خواست با آفرینش حضرت زهرا س)، ارزش زن را به جهانیان بفهماند. ازاین رو، ذریه و نسل پاک پیامبر برگزیده اش را در وجود دخترش قرار داد و چنین مقدر کرد که امامان و پیشوایان و رهبران دینی اسلام، از نسل زهرای اطهر به وجود آیند. خداوند با این کار، پاسخ کوبنده ای به نابخردان زمانه داد؛ کسانی که دختر را فرزند خود نمی دانستند، بلکه از وجودش عار و ننگ داشتند.
۱. سیره ابن هشام، ج ۲، ص ۳۴؛ شیخ طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ص ۵۲۹.
۲. نک: نحل: ۵۸.
ارزش زن
در طول تاریخ اعراب جاهلی، شاید به تعداد انگشتان دست بتوان زنانی را یافت که در جامعه خود ارزشی نسبی داشته اند. در جامعه جاهلی با آن بافت ویژه و نظام فرهنگی منحط، وجود زن مفهومی برابر با ننگ و عار داشت تا جایی که ضرب المثلی رایج در فرهنگ اعراب جاهلیت می گوید: «زن ننگ است و ننگ را باید در خاک کرد».
دین اسلام، در چنین فضای تاریک و محیط سرشار از جهل و خفقان ظهور کرد و برای ارزش بخشیدن به اصالت انسانی انسان ها، اعم از زن و مرد، به پا خاست. آیین نوپای اسلام، برای شرف و اعتبار بخشیدن به زن؛ این موجود محروم و سرافکنده تمامی معیارهای کهن را درهم ریخت و برای بقا و دوام انسانیت، طرحی نو درافکند. این دین آسمانی، زن را به مرتبه ای از علو مقام رسانید، به گونه ای که پیامبر خدا بر دست دختر خویش بوسه زد و در کتاب آسمانی، فرا گرفتن دانش، دوشادوش مرد و برابر با او برای زنی که تا دیروز زنده به گور می شد، جزو فرائض و واجبات شمرده شد. زن، همه سرفرازی و عزت و شرافت را از اسلام و مولود مبارکش زهرا س) دارد. عالی ترین نمونه شخصیت فرهنگی و معنوی و سرشار از اصالت زن مسلمان، در وجود الگوی تربیتی اسلام، فاطمه زهرا س) ظهور کرد و به تعالی و عروج رسید؛ نمونه و الگویی که فضیلتش زینت بخش قرآن شد و به فرمان آفریدگار آسمان و زمین، زنی، شایسته چنان ارج و منزلتی شد که به یمن وجود گرامی اش، سجده شکر و سپاس به جا آورند؛ تا آنجا که خداوند در قرآن، زنی را کوثر و عطای بی پایان معرفی کرد و او را مایه کثرت فرزند و مقام شفاعت و تداوم نسل دانست.
فاطمه س) در قرآن
درباره بزرگی و قداست آن بانوی والامقام، سخنان بسیاری گفته و نوشته شده است، ولی مهم ترین مظهر و نشانه فضیلت و بزرگی آن حضرت آن است که خداوند متعال در قرآن کریم و در تعدادی از آیات، به آن فخر زنان عالم، اشاراتی باشکوه و عزت بخش دارد. به نخستین نمونه در آیه مباهله اشاره شده است: «هر آن کس که با تو محاجه کند، بگو بیایید همگی فرزندان و زنان و خویشان خود را بخواهیم. سپس مباهله کنیم و لعنت خداوند را بر دروغگویان قرار دهیم…. » آل عمران: ۶۱) فاطمه زهرا س) نیز مشمول این آیه شریفه است.
دومین مورد، آیه تطهیر است. در این آیه شریف آمده است: «خداوند اراده کرده است که شما اهل بیت را پاک و پاکیزه گرداند و از بدی ها دور سازد.» احزاب: ۳۳) پنج تن از یاران کسا که از دودمان عترت و رسالت هستند، منظور این آیه شریفه هستند و این نشان از بزرگی و احترام به حضرت زهراست.
سومین نشانه، آیه مودت است. خداوند در این آیه خطاب به رسول بزرگوارش می فرماید: «ای پیامبر! بگو در برابر زحمات و مشقات رسالت خداوند و ابلاغ و تبلیغ آیین الهی، هیچ مزد و پاداشی غیر از دوستی و مودت خویشاوندان خود نمی خواهم». شوری: ۲۳)
نمونه دیگر آیه ۷ سوره انسان است که خداوند می فرماید: «ابرار و نیکان کسانی هستند که به نذر خود وفا می کنند.» این آیه به ماجرای بیماری حسن و حسین ع) اشاره دارد که زهرا س) و علی ع) سه روز روزه می گیرند و افطاری خود را به مسکین می دهند. بنابراین، می توان گفت این مقام و منزلت از آن زهرا س) است و خدا نیز به آفرینش او افتخار می کند.۱
۱. برگرفته از: عقیقی بخشایشی، صدیقه طاهره، صص ۱۳۹ ـ ۱۵۱.
دیدگاهتان را بنویسید