زندگینامه رکنالملک
میرزا سلیمان خان رکنالملک شیرازی فرزند میرزا محمدکاظم، کارگزار جزیره بحرین و بخشهایی از منطقه جنوب، منشی باشی حاکم فارس و اصفهان، نائب الحکومه اصفهان، خوشنویس و سراینده است. تاریخ تولدش در سال ۱۲۵۵ ق در شیراز بوده است.
پدرش میرزا محمدکاظم از نژاد خلف بیک طالش؛ از سرکردگان سپاه شاه اسماعیل صفوی نسب داشت که در منابع، به او امیر خلف بیک اول گویند و القابی چون امیر کبیر، ابوالنّصر و خلیفه الخلفا داشت. وی در سال ۹۲۰ ق در جنگ چالدران کشته شد.
مادر رکنالملک هم دختر محمدباقر خان زند بوده است، سلیمان در شیراز رشد کرد و بعدها از معلم ویژه خود میرزا اسحاق نیریزیِ شمس المعالی یاد کرده و اکثر علوم مرسوم و متناسب آن ایام را از او فرا گرفته است. سلیمان تدریجاً به فضل و شایستگی شناخته شد و
در سال ۱۲۷۷ ق در حدود ۲۳ سالگی به سمت کارگزار ایران در جزیره بحرین و منطقه بوشهر و اطراف منصوب شد که حدود دو سال به درازا کشید.
سلیمان میرزا در سال ۱۲۸۱ ق، زمانی که هنوز دو سال بیشتر از حکومت مسعود نگذشته بود، به سمت منشی باشی و رئیس دفتر ایالتی میرزا ظل السلطان فارس گماشته شد. ظل السلطان در سال ۱۲۹۱ ق به حکومت اصفهان منصوب شد و به خاطر ۲۳ سال دقت و کیاست سلیمان میرزا، او را با حفظ همان سمت به اصفهان آورد.
کفایت روز افزون سلیمان میرزا در سمت منشی باشی حاکم اصفهان سبب شد که در سال ۱۳۰۴ ق و با کسب لقب«رکنالملک»، نایب الحکومه اصفهان شد و تا پایان حکومت ظلالسلطان در اصفهان دوام داشت. دلیل این دوام را میتوان در چند چیز خلاصه کرد؛ «شدّت سلامت نفس، فروتنی نسبت به طبقات مردم خصوصاً علما و ملاحظه و آسان گیری در مجازات و جریمه مجرمان بود». تقدّس و تدیّن او نیز بسیار ستوده شده است. تشرّع رکنالملک تا آخر حیات او هویدا بود.
ستم ستیزی رکنالملک
اما چیزی که از مجموع حدود نیم قرن ملازمت او با ظلالسلطان میتوان دریافت، هنر معاشرت و چگونگی رفتار کج دار و مریز با حاکم مستبد است که سرانجام، سرِ سلامت از آن به در برد و هیچ کدام از منابع زندگی او به این نکته نپرداختهاند.
رکنالملک در حالی که شاهد و ناظر همه این رفتارها بود، در کنار ظلالسلطان زیست و قریب نیم قرن سعی کرد از آتش او نسوزد و تا حدی که میتواند، تسلیم او نیز نباشد و شعلههای سرکش رفتار او را مهار سازد. در گزارش سید علی جناب از شخصیت رکنالملک آمده است؛ «میرزا سلیمان خان، از نوشتن یک حکم قتل در حضور ظل السلطان استنکاف ورزید و هر قدر حاکم به نوشتن اصرار کرد، قبول نکرد».
اگر او نمیتوانست رسماً و صراحتاً در برابر تعدیات حاکم بایستد، اما با اجحافهای مأموران و گماشتگان، مقابله میورزید. بنا بر آنچه برخی نقل کردهاند این ستم ستیزی او به اطرافیانش نیز تسری یافته بود. جمال زاده در اثر معروف خود «سر و ته یک کرباس» از پهلوان نایب محراب لنبانی، معروف به پهلوان اسب کُش یاد میکند که روزگاری، جلودار رکن الملک بوده و از فرط تنومندی، هیچ اسبی زیر پای او بند نمیشده و از کمر میافتاده است و میگوید که معروف است که در برابر فراش باشیهایی که به تأذّی مردم بیچاره مشغول و معروف بودهاند، میایستاد و یک بار حتی چوب و فلک آنها را نیز در هم شکست.
فعالیتهای فرهنگی
از میان منابع زندگی او، چهار مأخذ به این دوره و اقدامات او، دقیق تر پرداختهاند. یکی مجموعه روزنامه «فرهنگ» که آن را ظل السلطان در همان ایام منتشر میساخت. دوم یادداشتهایی که خودِ رکن الملک به شکل زندگینامه خود نوشت در مجلّه وحید به چاپ رساند. سوم، نوشتههای ادیب التجار- مدیر شرکت اسلامیّه- که از همراهان او بود، در مجلّه الاسلام یا گفتوگوی صفاخانه اصفهان و چهارم گزارش رساله «رجال و مشاهیر اصفهان» از جناب که حتی شایعات علیه رکن الملک را نیز یادداشت کرده است.
برخی از اقدامات او در روزنامه فرهنگ چنین ثبت شده است: التزام گرفتن از اوباش برای تعطیلی خانههای فساد و قمار در ایام ماه رمضان؛ جانشینی با اختیار تام در ایّام مأموریت حاکم به تهران و عضویت شورای شهر؛ حضور شخصی در محاکم و دیوان خانه برای رسیدگی به شکایات تا پنج ساعت از شب رفته و گردش شبانه در کوچه و بازارها؛ تعقیب دزدان فراری، ترمیم و تسهیل وسایل حمل و نقل عمومی.
از امتیازات دیگر رکن الملک، ذوق شعری ممتاز او بود و در سرودههایش «خلف» تخلّص داشت و «در خدمات فرهنگی و معاشرت شعرا و اهل ادب، کوتاهی نمیکرد». پشتیبانی و تشویق رکن الملک از بعضی شاعران، باعث شد که آثاری از آنها، صراحتاً به نام او سروده شود.
همچنین رکن الملک در نزدیکی خانه خود، چاپخانه سنگی جامعی احداث کرد که به طور متعدد؛ «قرآن»، «زادالمعاد»، «صحیفه سجادیه»، «جامع عباسی»، جلد دوم «انیس الاعلام فی نضره الاسلام» و دیوانهای شاعرانی مانند دهقان سامانی، مصطفی قلیخان سینا و خرم را به چاپ رسانید و پس از آن به رایگان بذل میکرد.
فعالیتهای مذهبی اجتماعی
مهمترین خدمات عمرانی او شامل ساخت مسجد رکن الملک است که این مسجد از زمان ساخت تا کنون به واسطه احیا گرفتن در شبهای جمعه و همچنین نماز در آن در سایر اوقات، محل فیوضات و موجب نزول رحمات کثیره بر بانی آن است.
از دیگر خدمات عمرانی او، به تصریح صاحب «تذکره القبور»؛ «ساخت عمارت چهارطاقی روی قبر حکیم آقا محمد بیدآبادی و احداث تکیه و گنبد برروی قبر آیهالله حاجی محمدجعفر آبادهای و تعمیرات صحن حضرات عسکرییّن؟عهم؟ است. تعمیر چهارسو نقاشی یا همان چهارسوی اسفندیار بیک و به این دلیل مدتی به آن بازارچه را رکن آباد میگفتند. مرمت تکیه میرفندرسکی در سال ۱۳۰۳ق. ساخت کاروانسرا در شیراز، تعمیر مسجد در خواجو، مرمت مسجد خلف بیک، معروف به مسجد سرخی (سفره چی) میباشد.
مسجد سفرهچی که به صورت اشتباه آن را سرخی میگویند از بناهای دوره شاه عباس اول است که در سال ۱۰۱۴ هجری توسط خلف بیک (جد مرحوم رکن الملک) که سفرهچی شاه عباس بود، ساخته شده است.
از دیگر خدمات مرحوم رکن الملک، تأسیس شرکت اسلامیه در اصفهان به منظور ترویج تجارت و ترّقی صنایع داخلی. تأسیس اداره دعوت اسلامی و مجله «الاسلام» یا گفتگوی صفاخانه اصفهان با مدیریت سید محمدعلی داعی الاسلام.
میرزا سلیمان خان رکن الملک شیرازی اصفهانی در سال ۱۳۳۱ قمری هشتم جمادی الاولی در اصفهان وفات یافت.
«او چون اولاد نداشت بیشتر اموال خود را وقف امور خیریه کرد که متأسفانه به دست مدعیان وراثت و طمع کاران دیگر حیف و میل شد و بعد از وی اثری از این بابت باقی نماند!». مدفن او و همسرش در ورودی مسجد یاد شده، باقی است و ضریح کوچک و کاشی کاری منقوش آبرومندی دارد که عکس خود او با کلاه پوستی و ریش بلند، آن را آراسته است.
مرقد آیهالله حاج محمدجعفر آبادهای
در ضلع جنوب شرقی مسجد رکنالملک، تکیهای به نام فقیه نامدار و مجتهد عالیقدر حاج محمدجعفر آبادهای نامیده شده است.
محل تکیه جزو باغ بزرگ والهیه بوده و در سال ۱۳۱۶ قمری به همت رکن الملک بقعهای برای آیهالله حاج محمدجعفر آبادهای (متوفی ۱۲۸۰ ه ق) که در آن محل مدفون بود احداث گردید و تکیهای شامل صحنها و حجرات ساخته شد.
آیهالله العظمی حاج محمّدجعفر بن محمّد آبادهای فارسی (اهل صغاد یا چغاد)، عالم کامل، فقیه محقّق مدقّقٍ. از علماء بزرگ اصفهان در قرن سیزدهم هجری. سال تولد او در جایی ثبت نشده است. تنها در کتاب فارسنامه ناصری فوت او را در سن ۹۰ سالگی مینویسد.
وی در اصفهان نزد دانشمندان عالیقدری چون علامه محمّدابراهیم کلباسی، حاج سیّدمحمّدباقر حجهالاسلام شفتی، آقاسیّدمحمّد مجاهد به تحصیل پرداخت. دروس فلسفی و عرفان را نیز نزد ملّااسماعیل واحدالعین، سیّدرضی لاریجانی و احتمالاً ملّاعلی نوری فرا گرفت.
او از مجتهدین صاحب فتوا و مرجع امور شرعی مردم و صاحب رساله عملیه بود و تا آخر عمر در اصفهان اقامت نموده و به تدریس و تألیف و تحقیق و افتاء و راهنمایی مردم و قضاوت مشغول بود. «عظماء علماء در حضرت او خویشتن را خُرد میشمردند و بزرگان دین و دنیا نام مبارکش را به حرمت تمام میبردند. در عُلُوّ درجه فقاهت سَمُوّ مقام زهد و عبادت، همه معاصرین بر وی غبطه میآوردند و در ادبیات و فقه اللغه و علم رجال و درایه نیز کمنظیر بود» و «از هر علم کتابی در حفظ داشت». مانند «الفیه» در نحو، «زبده» در اصول و «قانونچه» در طب و «مختصر تلخیص» در فصاحت و «تهذیب» در منطق و «تجرید» در کلام و «مختصر النافع» در فقه «او بسیار زیرک و دانا و باتدبیر بهخصوص در مرافعات و تمام کردن آنها بود. رساله عملیه نوشته و مقلدینی هم داشت و معروف است که قرار او ثبت اموراتیکه در نزد او میشده بوده که من بعد اشتباه کاری نشود و مزاحهای شیرین و شوخیها و خوش صحبتیهای بسیار نظیر آقاجمالالدین خوانساری داشت.»
او سرانجام در شبشنبه ۱۹ رمضان المبارک سال ۱۲۸۰ق در اصفهان وفات یافته و در تخت فولاد مدفون گردید.
تألیفات وی بسیار محققانه و خوشسلیقه نوشته شده است. از تألیفاتش به فقه جعفری، نقود المسائل در فقه استدلالی، مرایا در اصول الفقه، حاشیه بر نقد الرجال و شرح اسماءالحسنی را میتوان نام برد.
دیدگاهتان را بنویسید